Mehrniya DokhMal Naz Mamano Baba

سلام دختر ناز مامان صبح گرم و آفتــــــابیت بخیر وااااای که چقد گرمه این روزا این روزا کار منو بابا جونت روزشماری کردنه واسه دیدن تو دختر شیطون فکر میکنم بابایی هم باشی آخه بابا میخاد 7 صبح بره شروع به لگـــــــد زدن میکنی ساعت 4 میاد باز لگــــــــد میزنی زنگ میزنه با من حرف بزنه و خبرمونو بگیره باز لگد میزنی فکر کنم دلت میخاد گوشی رو ازمن بگیری و تو حرف بزنی خلاصه با شنیدن صدای باباجون تکونات شدیدتر میشه فکر میکنم دوست داری بپری تو بغلش البته اینــــــم بگم که بابام فوق العاده رو تــــــــــــــو حساسه و دوست داره دخمل من امروز ساعت 4:30 نوبت دکتــــــــــــــر دارم با...

کفشم اگــــــــــــــر تنگ   باشد زخــــــــــــم می کند وای به وقتــــــــی که دل تنــــــــگ باشــــــــــــــــد !!!  دلتنگتم دختــــــر مامان کاش خدا بهم سعادت بده که بتــــــونم صورتتو ببوســــم. ...

لالا لالا...گل پسته میاد بابات الان خسته روی لبهاش یه لبخنده توی دستاش دو تا بسته یکی آبه،یکی نونه یکی میوه،یکی دونه خدا یارش که اون هرشب با دست پر بیاد خونه     لالا لالا گل نسرین شده مامان دلش غمگین دله بابا چه بی تابه میره بالا میاد پایین داره روی لب مامان گل لبخند می کاره نمی تونه ببینه ما دلامون خار غم داره   لالا لالا گل شب بو بابا صحرا مامان آهو مامانت عکسش افتاده تو آب چشمه های اون بابا سینش چه سرسبزه یه جای امن و آرومه من آهووووی همین دشتم ک...

سلام عشق مامان تقریبـــــــــا 14 روز دیگه مونده بیای تو بغل منو بابایــــــــ ی اتاقتم منو بابا چیدیم ساک بیمارستانم بستم...... فقط روز شماری میکنیم واسه دیدن صورت قشنگــــــــــــــــــــت ...

سلام دخمل مامان الان که دارم این وبلاگو مینــــــویسم هنوز تو بغل منو بابایی نیومدی البتــــــــــــــــه همه حرفای دلمو از اولی که با بابایی تصمیم گرفتیم وارد زندگیمون شی رو تو دفتـــــر خاطراتم نوشتم که بعدا که بزرگ شدی میدم بخونیش که بدونی مامان و بابا چقد بی قرار تــــــــــــــــــــــــــو بودن ...